گفتگو با دکتر ابوالقاسم مهرينژاد، روانشناس
ديرتان شده و بايد دنبال فرزندتان برويد اما در ترافيک معطل ماندهايد و امروز هم تاخير خواهيد خورد.
يا نه؛ اصلا ديرتان نشده اما تازه يک هفته است که بعد از هزار و يک مصيبت، يک ماشين نو تحويل گرفتهايد اما ناگهان، ماشينتان با صداي مهيبي ميلرزد. پياده ميشويد و ميبينيد که بله؛ پشت ماشين شما کاملا آسيب ديده. شايد هم تمام اين اتفاقات به طور معکوس رخ داده باشد؛ مثلا شما غرق در افکار خودتان هستيد که فرمان به سينهتان برخورد ميکند و ميبينيد که شما به ماشين جلويي زدهايد! هر حالتي را ميخواهيد تصور کنيد؛ به هر حال، شما تصادف کردهايد. آيا ميتوانيد پيشبيني کنيد چه رفتاري از شما سر خواهد زد؟ آيا گمان ميکنيد اين رفتار هم احتياج به يادگيري دارد؟ پاسخ خود را در گفتگوي ما با دکتر ابوالقاسم مهرينژاد، روانشناس باليني، خواهيد يافت.
پس از برخورد دو ماشين با هم معمولا يک چنين صحنهاي ميبينيم: رانندهها با عصبانيت پياده ميشوند و درگيري لفظي و گاهي فيزيکي پيدا ميکنند. به نظر شما اين واکنشها را ميتوان طبيعي دانست؟
البته تصادف يک رويداد استرسزا است اما رويدادهاي استرسزا براي همه افراد به يک اندازه استرسزا نيستند و به تناسب تواناييها و وضعيت رواني اجتماعي و زيستي افراد، استرسهاي متفاوتي ايجاد ميکنند. اگر چه شدت تصادف در ميزان استرسزايي نقش دارد ولي يک تصادف با شدت واحد براي همه افراد به يک اندازه استرس ايجاد نميکند.
چه عواملي ميتوانند موجب اين تفاوت باشند؟
فردي که با خودروي خود مسافربري ميکند و يا يک کارگر و کارمند با درآمد کم، بيترديد استرس بيشتري را در مواجهه با تصادف تجربه ميکند تا يک فرد داراي درآمد بالا. فردي که خودروي او نو است، نسبت به فردي که خودروي او نو نيست و يا چند تصادف داشته است استرس بيشتري تجربه ميکند. فردي که در موقع تصادف استرس يا استرسهاي زياد يا کم ديگري را تجربه مينمايد، به دليل تجمعي بودن استرسها، استرس بيشتري را تجربه ميکند. فردي که مشغلههاي کاري مخلتف دارد، نسبت به فردي که اوقات بيکاري دارد و فرصت پيگيري مسايل پليس، بيمهاي و تعميرگاهي را دارد، بيشتر استرس پيدا ميکند. فارغ از هزينهها، تصادف در برنامهريزي روزمره فرد هم اختلال ايجاد ميکند و اين نيز يک عامل استرسزاست.
آقاي دکتر! بالاخره نگفتيد اين واکنشها طبيعي هستند يا نه؟
عصبانيت و پرخاشگري کلامي و فيزيکي واکنشي است که گاهي متعاقب استرسها بروز ميکند و خب، فرد پس از تصادف احساس مثبت و خوشايندي را تجربه نمينمايد، بنابراين در طبيعي بودن نسبي اين واکنشها ترديدي نيست ولي بهتر است روش مواجهه با استرس و کنترل آن و مديريت بر صحنه استرسزا در پيش گرفته شود؛ چون همه ما ميدانيم چنين رفتارهايي فايدهاي ندارد و بعضي اوقات باعث بدتر شدن عوارض منفي تصادف ميگردد.
بعضيها ميگويند اين قبيل رفتارها با خصلتهاي فرهنگي ما گره خورده. شما اين حرف را قبول داريد؟
در جامعه ما که يک جامعه روبه توسعه است، عموما مردم سطح استرس بالايي را تجربه ميکنند و اصل تجمعي بودن استرسها در صحنه تصادف باعث تشديد استرس و واکنشهاي پس آيند آن ميشود. از سوي ديگر، غالب مردم در چند سال اخير صاحب خودرو شدهاند و هنوز به مسايل اجتنابناپذيرخودرو از جمله تصادف عادت نکردهاند.
يعني جايي در دنيا وجود دارد که مردم آن به تصادف عادت کرده باشند؟
بله؛ شما ببينيد سرانه خودرو در کشوري مثل ژاپن 5/1 تا 7/1 نفر به ازاي هر خودروست. در ايران تا 30 سال پيش اين سرانه چيزي در حدود 18 نفر به ازاي يک خودرو بود که حالا به 7 تا 8 نفر به ازاي يک خودرو رسيده است. در حقيقت بايد گفت کشور ما سابقه چندان درازي از رانندگي در ميان همه اقشار مردم ندارد و بنابراين فرآيندهايي مانند کاهش قيمت خودرو، تصادف و هزينههاي جانبي نگهداري خودرو براي مردم هنوز استرسزاست.
پس ميتوانيم نتيجه بگيريم که ما ايرانيها بيشتر از ژاپنيها در تصادف استرس ميکشيم؟
بله، همينطور است. يک اصل در روانشناسي داريم که ميگويد تکرار يک رويداد استرسزا ميزان استرس وارده به افراد را کاهش ميدهد. به همين خاطر جوامعي که سالهاست رانندگي در آنها راوج دارد کمتر در قبال وقايع غيرقابل اجتنابي چون تصادف دچار استرس ميشوند. به عبارت ديگر، چنين جامعهاي در برابر استرس ناشي از تصادف حساسيتزدايي شده است. از سوي ديگر ناآگاهي از روند پيگيري يک حادثه هم در بطن خود استرسزا است. کسي که تا پدربزرگ او هم ماشين داشته، مطمئنا در دوران رشد و بلوغ خود با صحنههاي تصادف متعددي روبهرو شده و از روند پيگيري آن آگاهي دارد. همين آگاهي به انسان آرامش ميدهد اما در جامعه ايراني سابقه ماشيندارشدن گروه کثيري ازمردم حتي به 10 سال هم نميرسد. براي همين، مردم بعد از تصادف مدام نگران پيگيري پليس و معرفي مقصر و دوندگيهاي بيمه خواهند بود.
جنبههاي اقتصادي را چقدر در بروز اين قبيل واکنشها دخيل ميدانيد؟
بله؛ گاهي هزينههاي خودرو بيش از درآمد آنهاست و آنها به سختي دخل و خرج خود را تنظيم مينمايند. بنابراين تصادف، تعادل اقتصادي آنها را تا حدي به هم ميزند. حتي در مواردي که هزينههاي خسارت کاملا توسط بيمه پرداخت شود، کاهش ساعت کار آن کارگر يا کاسب و يا مسافربر تعادل اقتصادي او را به هم ميزند و يا کاهش قيمت خودرو متعاقب تصادف نيز در ضربه اقتصادي موثر است. استرسهاي اقتصادي در جامعه ما به خصوص تهران قابل توجه است. بر اساس اين جنبهها واکنشهاي غيرمنطقي و تندتر از حد معمول براي مردم ما قابل توجيه است ولي بيشک، اين واکنشها تدريجا مرتفع خواهد شد؛ به طوري که در سالهاي کنوني نسبت به سالهاي قبل بهتر شده است.
اگر ما مقصر باشيم و طرف مقابل به شدت عصباني باشد و حتي شروع به فحاشي کند، براي حفظ سلامت روان بهتر است آدم چه رفتاري در پيش بگيرد؟
بهتر است به منشأ رفتار عصبي و پرخاشگرايانهاش توجه کنيم؛ مثلا اينکه تصادف براي او استرسزاي بزرگي است و شايد لطمه اقتصادي شديدي به او بزند يا تصور کند که فرضا ما قصد آسيب زدن به او را داشتهايم؛ نه اينکه ما هم از برخورد او دچار استرس و احساس تحقير و تهديد شويم و مثل او رفتار عصبي نشان دهيم. پس از چنين رويکردي به رفتار او، بهتر است عذرخواهي نماييم و او را دعوت به آرامش کرده و مقصر بودن خود را اعلام کنيم تا از شدت ناراحتي بکاهيم. بيترديد، پايين بودن سطح اکسيژن در هواي تهران، ترافيک، گرماي زياد در تابستان و امثالهم نيز ايجاد استرس جسماني ميکند و در تشديد اين واکنشها نقش دارد. در اين مواقع، خوردن آب و آب به سر و صورت زدن نيز موثر است.
چگونه ميتوان اين الگوي رفتاري را در سطح جامعه تغيير داد؟ آيا انيميشنهايي مثل «سياساکتي» ميتواند موثر باشد؟
شيوه مواجهه صحيح با تصادف را بهتر است در لابهلاي سريالها و فيلمهاي پربيننده آموزش داد و در همان بستر، افراد باشخصيت و مورد تاييد جامعه را با مواجهه مثبت نمايش داد و افراد منفي و کمارزش را با مواجهه منفي و عصبي نشان داد.
آيا نيروهاي راهنمايي رانندگي هم در اصلاح رفتارهاي موجود ميتوانند نقش داشته باشند؟
نيروي پليس در هر جامعهاي به عنوان يک ضابط قضايي عمل ميکند و نبايد چندان انتظار فرهنگسازي از آنها داشت. اما به هرحال به عنوان يک پيشنهاد ميتوان در برگههاي جريمه براي واکنشهاي عصبي و پرخاشگري کلامي بارز در صورت رويت پليس و شهادت اطراف جريمه سنگيني پيشبيني کرد.
منبع:www.salamat.com
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}